زمینی بودن و شگفتی طبیعت: پلی به هویت، معنا و تمامیت زندگی

وقتی به طبیعت می‌نگریم، اغلب آن را در قالب علم یا به‌مثابه منبعی برای فناوری می‌بینیم. اما نگاه دیگری هم وجود دارد؛ نگاهی که نویسنده آن را درک معنوی از طبیعت (Spiritual Understanding of Nature)  می‌نامد. این نگاه ریشه در تجربه‌ای دارد که در مواجهه با عظمت طبیعت رخ می‌دهد: تجربه‌ای که به‌سادگی در قالب داده‌های علمی یا محاسبات کارآمدی (Efficiency) جای نمی‌گیرد. در این تجربه، طبیعت همچون یک کلّیت مستقل ظاهر می‌شود؛ چیزی که هم ما را به زمین پیوند می‌زند و هم از ما فاصله می‌گیرد.

 

  1. تجربه ی شگفتی در طبیعت چه معنایی برای ما دارد؟

این تجربه همان چیزی است که نویسنده با دیدن آتشفشان «Askja» از آن سخن می‌گوید: لحظه‌ای که همه‌چیز عادی محو می‌شود و ما در برابر عظمت یک پدیده ی طبیعی مبهوت و حتی ناتوان از توصیف می‌شویم. این لحظه، فقط یک حس زیبایی نیست بلکه نوعی «هشیاری نومینوس» است؛ هشیاری از یک امر شگفت و فراتر از چارچوب‌های فکری و فرهنگی ما. چنین مواجهه‌ای نشان می‌دهد که طبیعت فقط پس‌زمینه ی زندگی ما نیست، بلکه واقعیتی مستقل و بزرگ است که ما را دربرمی‌گیرد و وجود ما به آن وابسته است. در این حالت، انسان خود را «در زمین» می‌بیند، نه بیرون از آن. این احساس وابستگی، به ‌قول نویسنده، مقدمه ی هویت ما به عنوان «زمینی»‌هاست. وقتی این حس را تجربه می‌کنیم، در واقع نخستین گام را به سمت بازشناسی خویشتن و رابطه ی حقیقی‌مان با جهان برمی‌داریم؛ رابطه‌ای که نه مصرفی بلکه وجودی است.

 

  1. چرا نویسنده بر مفهوم «زمینی‌بودن» تأکید می‌کند؟

او می‌گوید «من، من هستم و تو، تو؛ چون خود را در برابر Askja می‌گذاریم.» این جمله یادآور این است که ما هویت فردی و جمعی خود را در مواجهه با زمین و نیروهای طبیعی کشف می‌کنیم. این دیدگاه، فرهنگ را نه جدا از طبیعت بلکه ادامه ی آن می‌داند. چنین فهمی، از ما می‌خواهد در تصمیم‌های فردی و اجتماعی، زمین را فقط منبع بهره‌برداری نبینیم بلکه «شرط وجود» خود بدانیم. این تغییر نگاه می‌تواند جهت تمدن را از کارایی صرف (Efficiency) به سوی «تمامیت» و سلامت ببرد؛ یعنی ارزش‌گذاری بر پیوندهای سازنده با زمین، نه صرفاً ابزارهای تولیدی.

 

  1. تجربه ی «نومینوس» چه چیزی را درباره ی رابطه ی ما با جهان آشکار می‌کند؟

«نومینوس » در این متن، همان حالت هیبت، شگفتی و احساس «دیگریِ کامل» در برابر طبیعت است. این تجربه نشان می‌دهد رابطه ی ما با جهان فقط علمی و عقلانی نیست؛ لایه‌ای عمیق‌تر از احساس و ارزش هم وجود دارد که از دل تجربه ی زیسته برمی‌آید. وقتی این احساس را می‌پذیریم، درمی‌یابیم که همه ی نظام‌های فکری و فرهنگی ما بخشی از واقعیت را می‌پوشانند و باید گاه از آنها فراتر برویم تا دوباره واقعیت را بی‌واسطه لمس کنیم. این لمس بی‌واسطه، همان چیزی است که نویسنده در Askja  و دانشمند ایسلندی در روایتش از آن سخن گفته‌اند.

 

  1. مفهوم «تمامیت» یا «Wholeness» چه کمکی به آینده ی ما می‌کند؟

نویسنده در پایان مقاله، ایده ی «تمامیت» را در برابر «کارایی» می‌گذارد. کارایی به ما کمک کرده منابع را سریع‌تر مصرف کنیم، اما بی‌توجهی به تمامیت زمین و زندگی، همان چیزی است که امروز بحران‌های زیست ‌محیطی را رقم زده است. « تمامیت »  یعنی دیدن پیوند میان همه ی موجودات و نظام‌های طبیعی و ارزیابی تصمیم‌ها نه فقط بر اساس سود کوتاه‌مدت بلکه بر اساس سلامت کل اکوسیستم. این نگاه، حتی در فرهنگ و سیاست و اقتصاد هم می‌تواند معیار تازه‌ای باشد برای تشخیص آنچه رشددهنده است از آنچه ویرانگر.

  1. چگونه می‌توان این فهم معنوی از طبیعت را در زندگی شخصی و جمعی بسط داد؟

نویسنده می‌گوید برای این کار لازم نیست به «نظریه‌ای بزرگ» پناه ببریم؛ کافی است تجربه ی خود و دیگران را جدی بگیریم و اجازه دهیم طبیعت به‌صورت مستقیم بر ما اثر بگذارد. هرکدام از ما می‌توانیم «Askja»ی خود را پیدا کنیم؛ جایی یا لحظه‌ای که زمین را بی‌واسطه و با همه ی هیبت و زیبایی‌اش لمس کنیم. این تمرین، هم فردی است و هم جمعی. در سطح فردی، ما را به آرامش، فروتنی و خلاقیت می‌رساند؛ در سطح جمعی، به بازنگری در ارزش‌های تمدنی و اقتصادی وادار می‌کند. در نهایت، چنین مواجهه‌ای می‌تواند پلی باشد میان علم، اخلاق و احساس، و راهی به‌سوی تمدنی سالم‌تر که زمین را خانه ی مشترک می‌بیند نه صرفاً منبع بهره‌برداری.

پژوهش‌های معنوی والا

  • پدیدارشناسی بیماری؛ رویکردی در تعلیم و تربیت کودکان مبتلا به بیماری های مزمن

    دو فصلنامه علمی پژوهشی فلسفه تربیت
    عسگری زهرا، حیدری محمدحسین، برخورداری رمضان

مقالات والا

آخرین رویدادهای والا